وزير مختار
محصول: شبكه اول، سال 1373
توليدكننده: گروه تاريخ شبكه يك سيما
كارگردان: سعيد نيكپور، ملك سيما ايلخان
نويسنده: پرويز زاهد
فيلمبرداران: شامل تافته/ رضا تقينژاد / تورج مجد/ جواد طرفنژاد
گريم: عبدالله اسكندري
طراح دكور: ناصر همداني
طراح لباس: ايرج رامينفر
صدا: پرويز آبنار
موسيقي: كامبيز روشنروان
تدوين: سعيد خسروي
مدت: 6 قسمت
بازيگران: ايرج راد / سعيد نيكپور/ هادي مرزبان/ زندهياد هوشنگ بهشتي/ علي رامز/ جهانگير صميميفر/ افسر اسدي / ژاله علو / محمود عزيزي/ فريبا متخصص و ... .
خلاصه داستان: ماجراي ورود گريبايدوف به تبريز جهت اجراي قرارداد تركمنچاي سبب پديد آمدن حوادثي شد كه موجب درگيري و در نهايت قتل گريبايدوف وزير مختار روسيه شد. سريال «وزير مختار»، سرگذشت الکساندر گريبايدوف در تاريخ معاصر ايران را روايت میکند.
مستندات تاريخي از ماجراي قتل گريبايدوف وزير مختار روسيه
يكي از مهمترين تحولات سياست خارجي ايران با روسيه، بعد از دوره دوم جنگهاي ايران و روس و امضاي قراردادتركمنچاي، در زمان سلطنت فتحعلي شاه و دوره دوم صدارت عبداللهخان امينالدوله، سفر گريبايدوف به عنوان سفير روسيه به ايران و قتل وي در تهران است.
در دسامبر 1828 ميلادي دولت روسيه بارون الکساندر گريبايدوف خواهرزاده ژنرال پاسکويويچ را که در منازعه و مصالحه بين دولتين ايران و روسيه شرکت داشت و از تمام جزئيات امر مستحضر بود به عنوان وزير مختار انتخاب کرد و به تهران فرستاد تا اسناد مصوبه عهدنامه ترکمانچاي را مبادله کند. از همين رو، دولت روس او را مأمور كرد تا در دارالخلافه[تهران] اقامت جويد و شرايط مصالحه را به پيش برد و نامه مؤدت و مصافات امپراطوري روسيه را با چهل چراغهاي بلور و ديگر اشياء نفيسه به دربار ايران هديه كند (اعتمادالسلطنه، 1367).
در اين سفر گريبايدوف را دو نفر منشي، يک شاهزاده گرجي، يک افسر، يازده تن قزاق روسي، يک مستخدم اروپايي و چند کارمند و مستخدم ارمني و گرجي همراهي ميكردند (پناهي، 1374). از آن سوي، شاه ايران فتحعليشاه نيز دستور داد نجبا و اعيان مملکت حد اعلاي مراقبت را در مدت اقامت سفير در پايتخت براي خشنودي خاطر او معمول دارند (گرانت واتسن، 1348).
وزير مختار روسيهبعد از ورود به تبريز از سوی نظرعليخان افشار ارومي از سوي نايبالسلطنه مورد استقبال قرار گرفت (اعتمادالسلطنه،1367).گريبايدوف که از ابتدا رويه نامناسب و رفتاري تند و خشن، با اولياء دولت ايران در پيش گرفته بود، به جهت سريعتر به انجام رساندن مأموريت خويش، همسر خود را با چند تن از همراهان در تبريز سکني داد و خود عازم تهران شد (کاشفی، 1376)تا استوارنامهاش را به حضور همايوني تقديم کند (اعتمادالسلطنه، 1367).
با آنكه از گريبايدوف به عنوان مردي تحصيل کرده و اديب نام برده شده است؛ اما اين سفير، مردي خشک و انعطافناپذير بود كه پيروزي روسها در جنگ نيز به نخوت و غرور او افزوده بود (پناهي، 1374).
نقل كردهاند، وي در طي راه رفتاريهاي ناپسند و خشونتآميزي نسبت به اهالي اعمال ميکرد و تعمد داشت خود را نماينده کشور فاتح در سرزمين مغلوب معرفي کند و به تحقير ايرانيان بپردازد. با وجود رفتارهاي خارج از ادب و نزاکت فرستاده مخصوص امپراطور روسيه كه به مرور خشم اولياء دولت ايران را برانگيخت، اما با ورود او به تهران در 16 ژانويه 1829 از وي استقبال رسمي به عمل آمد.
گريبايدوف،هداياي تزار روسيه را تقديم فتحعلي شاه ميكند (هوشنگ مهدوي، 1349) و از سوي شاه نيز خانهاي بسيار مجلّل جهت سکونت وي در نظر گرفته ميشود و همه گونه وسايل آسايش فراهم ميگردد، اما حادثهاي اتفاق ميافتد که به دسيسهچينيهاي سفارت انگليس و جاسوسان داخلي اين سفارتخانه حداکثر کمک لازم را مينمايد.
آقا يعقوب ارمني-رئيس خواجهسرايان دربار فتحعليشاه- که مقداري نيز به ديوان بدهکار بود، نزد وي آمد و با استناد به يکي از بندهاي عهدنامهي ترکمنچاي مبني بر (تبادل اسراي طرفين)، خود را اسير دولت ايران معرفي و تقاضاي استرداد خويش را از سفير فوقالعاده امپراطوري روسيه مطرح ميکند. گريبايدوف که چندان علاقهاي به مداخله در اينگونه امور نداشت؛ نسبت به طرح موضوع فوق ممانعت ميکند؛ اما با اصرار آقا يعقوب ارمني، در نهايت قبول ميکند که موضوع به همراه بردن وي به خاک روسيه را در دربار ايران، مطرح کند.
آغايعقوب[1] که خواجه معلومالحال بود؛ به اين امر نيز اکتفا نکرد و بار دیگر قضيه استرداد دو زن تازهمسلمان ارمني را مطرح مينمايد که در خانهالهيارخان آصفالدوله بودند و حتي وانمود ميکند که آبروي دولت امپراطوري روسيه، با وجود دو زن ارمني که به کنيزي در خانه مردي که صاحب حرمسراي بزرگي است؛ به باد خواهد رفت و شما که نماينده امپراطور سرزمين روسيه ميباشيد، مسئوليت حفظ جان زناني که به کنيزي مشغولند را به عهده داريد.
گريبايدوف اين بار نيز به اشکال گوناگون از ورود به اينگونه مقولات ممانعت نمود و مسئله فوق را به سفارت روسيه حواله ميدهد؛ اما آغايعقوب، بههيچوجه، دستبردار نبود، تا اينکه گريبايدوف، تقاضاي او مبني بر آزادي وي و دو زن ارمني تازه مسلمان را در دربار ايران مطرح مينمايد. موافقت شاه با تقاضاي آغايعقوب سبب شد تا خبر فوق، از سوی جاسوسان فراواني که گويا در تمامي گوشهکنار دربار ايران حضور داشتند، به گوش مردم تهران رسد و بلواي عجيبي به راه افتد(كاشفي، 1376؛ هوشنگ مهدوي، 1349).
پس از آن دولت ايران درصدد برآمد زنان ارمني و گرجي را که در تهران اقامت داشتند و اکنون تابع روسيه به شمار ميروند به سفارت آن دولت تسليم كند. اما به تحريک ميرزا يعقوبو نوکرانش سرزده و به زور وارد خانه آصفالدوله شدند و دو زن گرجي را که مدتها بود به قيد زناشويي در ايران به سر ميبردند بيرون کشيدند و به سفارت بردند (هوشنگ مهدوي، 1349).
آصفالدوله نيز که خود از عمّال دستنشانده و از جيرهخواران انگليس بود جنجالي به پا كرد كه در جامعه روحانيّت و مردم مؤثر افتاد. فتواي از سوي آنان صادر شد که مردم را به رهايي دو زن مسلمان از چنگ کفّار اجنبي دلير ميکرد؛ همين امر موجب غوغايي عظيم و هيجان عمومي شد (پناهي، 1374). و در 11 فوريه 1829 مردم به سفارت روس هجوم بردند (هوشنگ مهدوي، 1349).
سرپرستي اين كسان را ميرزا مسيح مجتهد يکي از وعّاظ تهران، به عهده داشت؛ حاج ميرزا مسيح طهراني پسر قاضي سعيد استرآبادي از شاگردان ميرزاي قمي بود (افشار، 1368). ميرزا مسيح، موضوع فوق را به علماي تهران ميکشاند؛ تا جائي که بازارها بسته ميشوند و مردم به خانه گريبايدوف ميريزند و اجتماع ميکنند. بلواي فوق، سبب ميشود تا مردم خشمگين درصدد قتل سفير برآيند. در همين حين، تيري از جانبي رها شده و باعث کشته شدن يک ايراني ميشود. اين حادثه به خشم عمومي دامن زد و جماعت خشمگين به خانه سفير حملهور ميشوند که موجب قتل نماينده امپراطوري روسيه و سيوشش تن از همراهان و اعضاء سفارت در تهران ميشود.
فقط مالتسوف منشي سفارت که خود را مخفي کرده بود از اين حادثه جان به سلامت به در برد. وي پس از آن شهادت نامهاي مبني بر رفتاري بيادبانه گريبايدوف تنظيم كرد و به دربار روسيه فرستاد.
صرفنظر از دسيسهچيني سفارت بريتانيا در جهت دشمني ايران با روسها و بر هم خوردن عهدنامه ترکمنچاي که در متن آن عباسميرزا از جانب روسها، به عنوان پادشاه آينده ايران شناخته شده بود و دشمني نائب السلطنه ايران و قائم مقام فراهاني با سياستهاي بريتانيا در ايران، دولت بريتانيا تمامي مساعي خويش را در جهت يک دست کردن حاکميّت کشور ايران در اجراي دستورات سفارت انگلستان به کار بست و اين بدان سبب بود كه مرزهاي طولاني ايران با روسيه، امکان نفوذ دولت امپراطوري روس را در جهت همکاريهاي همه جانبه تجاري، تبادل اطلاعات و استفاده ايران از متخصصين روس و نفوذ تجّار و بازرگانان دو کشور و در نهايت ممانعت از خريد اجناس انگليسي را براي اين كشور -انگليس -به همراه داشت (كاشفي، 1376).
با اين اوصاف، اين واقعه سبب شد دولت روسيه که بر سر مسئله بالکان با دولت عثماني به شدت اختلاف داشت و آماده شروع جنگ بود مصلحت نداند در اين باره پافشاري کند و فهميد که اين وضع عکسالعمل طبيعي است و دولت ايران را مسئول واقعي نشناخت، لذا در قبال قتل گريبايدوف سياست ملايمي نسبت به ايران اتخاد کرد و تزار، سفير جديدي به نام ژنرال دالگوركي را به تهران فرستاد. سفير مزبور به مقامات ايراني توصيه کرد بهتر است دولت ايران يکي از شاهزادگان درجه اول را براي عذرخواهي به دربار سن پترزبورگ بفرستد و ضمناً مسببين واقعه قتل گريبايدوف را مجازات کند (هوشنگ مهدوي، 1349؛ مدني، 1361). در اين سفر ميرزا تقيخان امير نظام، به دلیل قابليت و کفايت سياسي و توجه خاص مقامات سياسي حکومت فتحعليشاه، اين هيئت سياسي را به روسيه همراهي كرد (پناهي، 1374) و بدين ترتيب موضوع خاتمه يافت.
فهرست منابع:
- اعتمادالسلطنه (1367). تاريخ منتظم ناصري (جلد 3). بيجا: دنياي کتاب.
- ايرج افشار، ايرج (1368). چهل سال تاريخ ايران. تهران: اساطير.
- پناهي، احمد (1374). فتحعليشاه قاجار، سقوط در کام استعمار. تهران: کتاب نمونه.
- کاشفي، محمد (1376). قائم مقام فراهاني و اميرکبير. تهران: حافظ نوين.
- گرانت واتسن، رابرت (1348).تاريخ ايران از ابتداي قرن نوزده. تهران: اميرکبير.
- مدني، سيد جلالالدين مدني (1361). تاريخ سياسي معاصر ايران (جلد اول). قم: انتشارات اسلامي.
- هوشنگ مهدوي، عبدالرضا (1349). تاريخ روابط خارجي ايران (اواخر دوره قاجار). تهران: اميرکبير.
[1]عنوانی که در گذشته برای احترام به اول اسم خواجه سرایان افزوده میشد. مثل آغاالماس، مبارک آغا.